نویسه جدید وبلاگ



اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ  ؛       

لعنت کن نخستین ستمگری را که به زور گرفت حق محمد و آل محمد را خدایا
 

و آخرین کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد..." 

  

صلی الله علیک یاابا عـــبـدالله الحـــسـین (ع)
۩ ای خون سربريده مُحرم شروع کرد ۩


همراه اشك ،دفتر خود را نمور كرد

در دفتری که مرثيه ها را مرور كرد

فکرش زمقتل شهدا خوش عبور كرد

آخر بساط سينــه زدن جورِجور كرد


 حال وهوای کرب وبلا را نوا نمود

در تکیگاه مجلس ماتم به پا نمود


وقتي میان هیئتیان نوحه اش گرفت

آمدمیان سینه زنان روضه اش گرفت

در اوج مرثیه دل شــا عر ز غم گرفت

وقتش رسیدرخصتي ازمحتشم گرفت

باز اين چه شورش است كه در جان "عالم است

شاعر شكست خورده ي طوفان "این دم است


پاشـــیده خون، به عــالم طلوع کرد

ای خون سربريده ،مُحرم شروع کرد


بي اخــتيار قلـــمم را رها کنید

 در این مجال قافيه را نینوا کنید

یادی زکشته های صف کربلا کنید

سرتاسرجهان همه بانگ عزا کنید


حقا که از مصیبت عظمی جهان گریست

ازظلم های قـوم شقی آسمان گریست

با اين زبان حال، زمیـــن وزمان گریست

دشمن گریست بسی بی امان گریست


انگـــار مـــرثیه خـــودرا به گـــریه باخت

شاعر میان گریه کنان لحظه ای گداخت

ازخون سربریده، بپرداخت روضه ساخت

آن نور سربريده غروبي نـــمی شناخت


خورشید کهکشان، دوباره طلوع کرد

پایان روضه بود، تو گوئی شروع کرد


در اوج نيزه گرم طلوعي دوباره بود

آن نور سربریده ،تنش پاره پاره بود


خون جاي جای لبش آیه می سرود

پيشانيش زخون رگش لاله می نمود

فریاد کودکان ز عطش ناله می شنود

شاعربرای زمزمه هاچاره می گشود


محفل عجیب بودو نبودش نیازكس

شاعر جوار دفترش افتــاد از نفس

گفتابرای سنگ لحددفتراست بـَس

این دفتر مرانکند بی وضوی مَــس






نویسه جدید وبلاگ

متن نویسه...




گزارش تخلف
بعدی