نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.
) مرگ ( زمطلع غزلم درد و ناله و غو غا ست .
به گوشه گوشهی قلبم هزار واویلاست
زکلک من همه رنگ تباه می بارد
تمام زندگیم یک ترانه ی زیبا ست
چرا که باور من نیست بی تو بودن را
همیشه جای تو در بی کرانه ی بالاست
ز مطلع ازلی صـدگواه دارم من
هنوز تیر نگاهت سفیر مهر آراست
زسایه سـار محبّت که بی تو بودن
ما
تبسم تو هنوز پشتو ا نه ی غم ماست
خطاب هاتف دولت رسیده بر دل ما
تما م زمزمه ها ثنا و ذکرو دعاست
قصیـده و غزل قطعه های نافر جا م
مراد حسن ختامم ز مثنوی بر خاست
چو بانگ ارجعی آمد غزل ز هم بگسست
عز ا ، عزا شد و ماتم زمثنوی پیداست
برای اهل ادب مثل روز خود پیداست
غزل تمام نشد رطل مثنوی برخاست
چه گویم از دل خونین هنوز در سوداست
زبیم زندگی و مرگ جان توانفرساست
تمام سختی عقبی ز لذت دنیـاست اگرغلط نکنم بهتر از جهان عقبی ست
به مرگ زنده شدن خود حکایتی گیراست
زفرش صیحه انسان به عرش خدا ست
حکایت من ومجنون روایت غم هاست حکایت دل خونین شکایت لیلاست
ز آشیا نه ی قلبم چه نغمه ها به هو است
تمام چاره ء کارم طریق لطف خداست
سکوت کرده ام ا لبته در خفا غوغاست
تمام نقش و نگارم حقیقت فرداست
برای شرط بلاغت عروج بی همتاست
نشانه ا ی ز فنا اوج نغمه و نجواست
کلام پخته «طریقت »قصیده ی غراست
کمال سجده ء سبحـان ربی الاعلا ست
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آخرین روز های ماه مبارک رمضان1432= اوائل شهریور ۱۳۹۰
به همین مناسبت آخرین برگهای کتاب خلدستان طریقت منظومه ی مرگ را در بر دارد . مرگ یکی از نعمتهای خداوند است که اگر این پدیده وجود نداشت دنیا دار مکافات می شد،هر ابتدائی را انتهائی است و هر آغازی را پایانی ازل و ابد در دست باقدرت حی لایزال است.
بهتر دانستم قبل از آنکه به حسابم رسیدگی شود ، خود به محسابه ی اعمالم بپردازم از این رو منظومه زیرنهیبی خواهد بود برای به خود پرداختن انشا الله.