نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...یک غزل چند سلام
سلام : شهـرشــهیر به هم فشرده سلام
شراب کهنه ی مُهر حرام خورده سلام
مرا به یاد بیـــاور من آن ســــپیدارم
که سروها همه بودند کشته مرده سلام
همان درخت تناور همان همت ناب
دوباره گِــله آمد دوباره کـرده سلام
تبر به دوش کزو زخم مشترک داریم
چه کرد با رفقای سیاه چرده سلام...
ببین به ریش من دل شکسته می خندند
مترسکان سیه روز دل سپرده سلام
اگر چه پیر و زمینگیری ای رفیق !فلک
به دستگیری این باغ سالخورده سلام
به پای بوسی آتش تو نیز خواهی رفت
غمت مباد رفیق تبر نخورده سلام!
منم «طریقت»غزل و کوهساروپیام
سلام!کوچه بن بست نام برده سلام!