نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
اوّل مهر شد و مــِهـــر به پا شد انگار سخن ازشعر شـد وشِعر به پا شد انگار همگیـــمان شــاد یم همــگیمان خندان نوبت ولوله شد، سِحر به پا شد انگار مثنوی جنگ خاطرات جنگ را شعری بلند می نویسم روی دیواری بلند می سرایم تا بماند یادگار نقش می بندم که باشدماندگار خاطرات جبهه بر دوش من است ماجرای جنگ در گوش من است دوش ما گاهی تفنگ و گاه کوه از حماسه می سرایم از شکوه می سرایم آنچه می خواندی بلند می نوازم چهار مضرابی بلند می ربودم خواب چشم روزگار بهر پیکار آفرید آموزگار بحث از نخل ودرخت مریم است صحبت ازجنگ و جدل بحَرو یَم است یاد یاران حلقه بر گوش من است دشمن ما تا قیامت دشمن است من در آن هنگامه ناچیزی بُودم فکر درس و تخته ومیزی بُودم ناگهان بانگی برآمد گشت جنگ گردش ایام بر ماگشت تنگ گوش کن فرزند فردااین وطن پاس بایدداشت این مُشکین خُتن فکر خامی دشمنان افروختند چون لباس جنگ بر ما دوختند بحث درس ومدرسه پایان یافت جای جایِ جبهه دانشگاه یافت پایگاهی با رفیقان ساختیم سوی دشمن یکسره می تاختیم جنگ برما روز شب معنی نداشت حمله بر دشمن دمی سردی نداشت تا دفاع از دین ومیهن کرده ایم بر حریفان ما شبیخون کرده ایم با خمینی (ره) عهـد وپیمان بسته ایم باز هم ما از خطر ننشسته ایم یا علی گفتیم و می گوئیم باز از ولایت درس می گیریم باز گر سلاح از دست باید ساختن حکم رهبر شـد قلم برداشتن باز باید خاطـراتی زد رقم باز باید از حقیقت زد رقم مرحبا گویا" طریقت"مرحبا رزم بالای شریعت حبـذا در مورخه سه شنبه 3/7/1386= 14رمضان در مسجد جامع خوانسار به مناسبت خاطرات جنگ در پایگاه محمد رسول الله قرائت شد. اوّل مهر شد و مــِهـــر به پا شد انگار سخن ازشعر شـد وشِعر به پا شد انگار همگیـــمان شــاد یم همــگیمان خندان نوبت ولوله شد، سِحر به پا شد انگار مثنوی جنگ خاطرات جنگ را شعری بلند م می نویسم روی دیواری بلند می سرایم تا بماند یادگار نقش می بندم که باشدماندگار خاطرات جبهه بر دوش من است ماجرای جنگ در گوش من است دوش ما گاهی تفنگ و گاه کوه از حماسه می سرایم از شکوه می سرایم آنچه می خواندی بلند می نوازم چهار مضرابی بلند می ربودم خواب چشم روزگار بهر پیکار آفرید آموزگار بحث از نخل ودرخت مریم است صحبت ازجنگ و جدل بحَرو یَم است یاد یاران حلقه بر گوش من است دشمن ما تا قیامت دشمن است من در آن هنگامه ناچیزی بُودم فکر درس و تخته ومیزی بُودم ناگهان بانگی برآمد گشت جنگ گردش ایام بر ماگشت تنگ گوش کن فرزند فردااین وطن پاس بایدداشت این مُشکین خُتن فکر خامی دشمنانافروختند چون لباس جنگ بر ما دوختند بحث درس ومدرسه پایان یافت جای جایِ جبهه دانشگاه یافت پایگاهی با رفیقان ساختیم سوی دشمن یکسره می تاختیم جنگ برما روز شب معنی نداشت حمله بر دشمن دمی سردی نداشت تا دفاع از دین ومیهن کرده ایم بر حریفان ما شبیخون کرده ایم با خمینی (ره) عهـد وپیمان بسته ایم باز هم ما از خطر ننشسته ایم یا علی گفتیم و می گوئیم باز از ولایت درس می گیریم باز گر سلاح از دست باید ساختن حکم رهبر شـد قلم برداشتن باز باید خاطـراتی زد رقم باز باید از حقیقت زد رقم مرحبا گویا" طریقت"مرحبا رزم بالای شریعت حبـذا در مورخه سه شنبه 3/7/1386= 14رمضان در مسجد جامع خوانسار به مناسبت خاطرات جنگ در پایگاه ویرایش اوّل مهر 1390 ویرایش اوّل مهر 1390 – اصـــفــــــهان سلام دوستان خوبم مقدمتان گلباران و عیدتان مبارک |