نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...به مناسبت لیالی قدر و….
زان وعده ای که کاسه ءچشمم پر آب شد
مرغ دلم در آتـش حسرت کباب شد
شب در خیال برق رخت تا سحر گهان
ا نگو ر در میان دو د ستم شـراب شد
نور آشکار می شد و شهـری در التهاب
دهر از شر ا ب صا فی و عا لم خر اب شد
از نور آشکا ر جهـانی به پیچ و تاب
از آن شهاب شب همه شب ماهتاب شد
هاتف بیا که دست و پا بز نم در حضور تو
شیخی به خون نا حق یاری خطـاب شد
صبرم تمام و خون جگر خوردنم تما م
ا مید با نگ و ا عطشـا بر سر ا ب شد
عالم چو کشتگاه در این چهـار روز عمر
بذر ی بپاش که ساحل دنیا بر آب شد
دنیا به اهل وادی غفلت وفـانکرد
ای خفتگا ن بشتـابید کآ فتـا ب شد
عمـرم گذشت همه با آه وناله بود
در حسرتم میانه ء ما چون حجـاب شد
دل را چه ماتم است «طریقت » که سالها
آه از جگـر برآمد و نظمم حساب شد
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...به مناسبت لیالی قدر و….
زان وعده ای که کاسه ءچشمم پر آب شد
مرغ دلم در آتـش حسرت کباب شد
شب در خیال برق رخت تا سحر گهان
ا نگو ر در میان دو د ستم شـراب شد
نور آشکار می شد و شهـری در التهاب
دهر از شر ا ب صا فی و عا لم خر اب شد
از نور آشکا ر جهـانی به پیچ و تاب
از آن شهاب شب همه شب ماهتاب شد
هاتف بیا که دست و پا بز نم در حضور تو
شیخی به خون نا حق یاری خطـاب شد
صبرم تمام و خون جگر خوردنم تما م
ا مید با نگ و ا عطشـا بر سر ا ب شد
عالم چو کشتگاه در این چهـار روز عمر
بذر ی بپاش که ساحل دنیا بر آب شد
دنیا به اهل وادی غفلت وفـانکرد
ای خفتگا ن بشتـابید کآ فتـا ب شد
عمـرم گذشت همه با آه وناله بود
در حسرتم میانه ء ما چون حجـاب شد
دل را چه ماتم است «طریقت » که سالها
آه از جگـر برآمد و نظمم حساب شد
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...به مناسبت لیالی قدر و….
زان وعده ای که کاسه ءچشمم پر آب شد
مرغ دلم در آتـش حسرت کباب شد
شب در خیال برق رخت تا سحر گهان
ا نگو ر در میان دو د ستم شـراب شد
نور آشکار می شد و شهـری در التهاب
دهر از شر ا ب صا فی و عا لم خر اب شد
از نور آشکا ر جهـانی به پیچ و تاب
از آن شهاب شب همه شب ماهتاب شد
هاتف بیا که دست و پا بز نم در حضور تو
شیخی به خون نا حق یاری خطـاب شد
صبرم تمام و خون جگر خوردنم تما م
ا مید با نگ و ا عطشـا بر سر ا ب شد
عالم چو کشتگاه در این چهـار روز عمر
بذر ی بپاش که ساحل دنیا بر آب شد
دنیا به اهل وادی غفلت وفـانکرد
ای خفتگا ن بشتـابید کآ فتـا ب شد
عمـرم گذشت همه با آه وناله بود
در حسرتم میانه ء ما چون حجـاب شد
دل را چه ماتم است «طریقت » که سالها
آه از جگـر برآمد و نظمم حساب شد
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...به مناسبت لیالی قدر و….
زان وعده ای که کاسه ءچشمم پر آب شد
مرغ دلم در آتـش حسرت کباب شد
شب در خیال برق رخت تا سحر گهان
ا نگو ر در میان دو د ستم شـراب شد
نور آشکار می شد و شهـری در التهاب
دهر از شر ا ب صا فی و عا لم خر اب شد
از نور آشکا ر جهـانی به پیچ و تاب
از آن شهاب شب همه شب ماهتاب شد
هاتف بیا که دست و پا بز نم در حضور تو
شیخی به خون نا حق یاری خطـاب شد
صبرم تمام و خون جگر خوردنم تما م
ا مید با نگ و ا عطشـا بر سر ا ب شد
عالم چو کشتگاه در این چهـار روز عمر
بذر ی بپاش که ساحل دنیا بر آب شد
دنیا به اهل وادی غفلت وفـانکرد
ای خفتگا ن بشتـابید کآ فتـا ب شد
عمـرم گذشت همه با آه وناله بود
در حسرتم میانه ء ما چون حجـاب شد
دل را چه ماتم است «طریقت » که سالها
آه از جگـر برآمد و نظمم حساب شد